" بسم ِ الله ِ الرّحمن ِ الرّحیم "
هنوز هم بر این باورم که بعضی*.
سخته؛ سخته خواستن و نخواستن، دیدن و ندیدن، بودن و نبودن.؛ سخته گرفتن ِ تصمیمی که میدونی درسته، اما تبعاتش رو باید تحمل کنی؛
و بیشتر از همه، سخته بخوای خودتو رها کنی، اما نتونی.؛ نتونی، چون سر طناب رو که بگیری، میبینی هنوز وصله به یه روزهایی، حرف هایی، خاطره هایی، هنوز وصله به اون بعضی چیزها.
و البته که درد داره " غـرور " ببینی.؛
بعد از اذان، کنار ِ سفره، و بعد از اون لحظات ِ ناب ِ معنوی، تفأل زدم به حضرت ِ حافط، که گفت:
اگر رفیق ِ شفیقی، درست پیمان باش
حریف ِ خانه و گرمابه و گلستان باش
شکنج ِ زلف ِ پریشان به دست ِ باد مَده
مگو که خاطر ِ عشّاق گو پریشان باش
گرت هواست که با خضر همنشین باشی
نهان ز چشم ِ سکندر چو آب ِ حیوان باش
زبور ِ عشق نوازی نَه کار ِ هر مرغی ست
بیا و نوگل ِ این بلبل ِ غزلخوان باش
طریق ِ خدمت و آیین ِ بندگی کردن
خدای را که رها کن به ما و سلطان باش
دگر به صید ِ حرم تیغ برمکِش زنـهار!
وز آن که با دل ِ ما کرده ای پشیمان باش
تو شمع ِ انجمنی، یک زبان و یک دل شو
خیال و کوشش ِ پروانه بین و خندان باش
کمال ِ دلبری و حُسن در نظربازی ست
به شیوه ی نظر از نادران ِ دوران باش
خموش حافظ و از جور ِ یار ناله مکُن
تو را که گفت که در روی خوب حیران باش؟



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شعله ي آواز معرفی کالا یاسین به روزترین خبرنامه تخصصی آوای باران 99 درصد تخفیف!!! کار عجیب یونی بوک در روز دانشجو گروه آموزشی فیزیک شهرستان هویزه بهترین سایت سایت آموزشی